خرقه هاي صوفي وشان
همه آویخته در کوی خرابات
مجلسیان جملگی ، مست از آواز و مناجات.....
کاشکی خاک بودمی در کوی تو
کاشکی غبار بودمی در سرای تو....
قلندوار ،دستار از سر می افشاندم و
دل می سپردم به دریای خیال تو.....
خیز تا کنون به هم به در آئیم
دست افشان و غزل خوان
بر ساحل جاودان وصال تو......
شهریور۱۴۰۲
نوشته شده در ۱۴۰۲/۰۶/۰۳ ساعت 16:0 توسط : مهر | دسته :
((شب،سکوت، دریا.......))...برچسب : نویسنده : vadeyedidar بازدید : 43